کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : رضا تاجیك     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : مربع ترکیب    

آنکه هستی به همه هستی ما داده علیست            ما همه مست ولائـیم که آزاده علیست

سر به هر جاده نهادیم ته جاده علیست            هدف خلقت ما عشق به اولاد علیست


همه شان باب حوائج همه شان باب مراد

همه شان یا که کـریـمند و یا اینکه جواد

آمـدی تـا كـه نـگـاه پـدرت تـر نـشـود            تا كه هر بی‌سر و پا منكر كوثر نشود

تا فـرامـوشِ كسی آیـۀ وانـحـر نـشـود            نسل تو چشمۀ عشق است كه ابتر نشود

پشت در پشت همه مـظهـر اعـطـیـنائـید

همه هـسـتـید عـلـی و هـمگی زهـرائـیـد

آمـدی و نهـمـین بـاب اجـابـت شده‌ای            پسر عـاطفه و عـشق و محـبّت شده‌ای

بین گهوارۀ خود نـور حقـیقـت شده‌ای            در همان كودكیت ركن ولایت شده‌ای

یک نظر کن که فـلک در حرکت می‌آید

از قـدمـهـای تـو عـطـر بـرکـت مـی‌آیـد

آمدی هر طپش دل شده غـرق هیجان            شاه شمشاد قـدان خسرو شیرین دهنان

که به مژگان شکنی قلب همه صف شکنان            تو عیان تر ز عیانی و چه حاجت به بیان

همه گفتند که جان در گرو جـانان است

پسر حضرت سلطان خودش سلطان است

عشق همراه شما تا دم آخر زنده است            ریشۀ دین خدا از كرمت سرزنده است

نهضت سبز كریمانۀ حیدر زنده است            با شما تا به ابد نام پیـمـبر زنـده است

چــقــدر نـام مـحــمـد بـه شـمــا مـی‌آیــد

هـمـه گـفـتـنـد ولـیـعـهــد رضـا مـی‌آیــد

مُـومـنٌ بِـسِـرِّکُـم، شاهِـدکُـم، غـائِـبِـکُـم            یُـسلَکُ سَبـیـلَکُم یَـکِـرُّ فِی رَجـعَـتِـکُـم

وَ تَــوَلَّــیـتَ بِــهِ اَوَّلـــکُـــم آخِـــرِکُـــم            اَبـغَـضَ الله وَ مَن عَـدُوِّکُـم اَبـغَـضَکُـم

یا مَن اَرجُوه دهم عاشق و مجنون توأیم

پـاسـخ جـلـوۀ ایـن الــرجـبـیــون تــوأیـم

قـد برافـراشته کردی عـلم حکـمت را            به قـیـامت بکـشـانی دم قـد قـامـت را

به کجا سجـده کنم شکر کنم نعـمت را            که نـگـاه تـو گـشایـد گـره حـاجـت را

پـدرانـم هـمه گـفـتـنـد از این بـاب مـراد

ای جـواد بـن جـواد بـن جـواد بـن جــواد

باز هم در دل من شوق حرم افتاده است            و ضریحی كه پناه دل هر دلداده است

حُس صحنت به همان خوبی گوهرشاد است            هر طرف می‌نگرم پنجرۀ فـولاد است

كـرم قـابـل لـمـسـت كـرم سلـطـان است

حـرمـت مـثـل رواق حـرم سلطان است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید، تشبیه ائمه به « می؛ باده و ...» صحیح نبوده و مغایر شأن ائمه است

آنکه هستی به همه هستی ما داده علیست            ما همه مست ولاییم و می و باده علیست

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

كرمت قابل لمسـت كرم سلطان است          حرمت مـثل رواق حرم سلطان است

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مخمس

رستخـیز کـلمات است، قـلم می‌خواهم            دل من می‌رود از دست، قلم می‌خواهم

جوهرم مست شده؛ مست، قلم می‌خواهم            ساقـی از میکـدۀ عـرش شراب آورده


از لغـت نـامـۀ حـق، واژۀ نـاب آورده

خوش ترین حال اگر حال پریشانی ماست            بهـترین باده اگر بادۀ روحـانی ماست

بخدا لطف همان یار خراسانی ماست            شیعه بوده است از آن روز ازل مست رضا

ذکر او تا به ابد چیست، أناالمست رضا

امشب این شاه خراسان سر دیگر دارد            تا که از عـرش الهـی ثـمـری بردارد

هر که در نسل خودش با برکت تر دارد            شرفُ الشمس تر از ماه خدا، بسم الله

پـسـری مثل جـواد بن رضا، بـسـم الله

هیچ کس مثل رضا شاه کرم پرور نیست            کودکی خوبتر از ابن رضا دیگر نیست

دشمنش لال شود، کوثر ما ابتر نیست            قمری کرده به دست قمری جلوه گری

چه مبارک پدری و چه مبارک پسری

آه ای شب زدگان، ماه رضا ماه همه است            پسر شـاه، به والله شهـنـشاه همه است

او که با سن کم خود ولی الله همه است            بین گـنجـیـنۀ زهـرا نهـمین دُر شده و

درک او بیـشتر از حـدِّ تصور شده و

دوست از وسعت این جود و سخا مبهوت است            دشمن از منطق وعلمش بخدا مبهوت است

از کرامات جواد بن رضا مبهوت است            او اشاره بکـند معجـزه‌ها خـواهد کرد

ماهی بحر در افلاک شنا خواهد کرد

آمده تا که جهان پُر شود از جود جواد            قطره در جوف صدف دُر شود از جود جواد

عالمی غرق تفکـر شود از جود جواد            نه فقط بر من و ما جود و کرم دارد او

به امامان، بخدا جـود و کـرم دارد او

قدسیان، روبرویش بال و پر انداخته‌اند            شیرها، پیش نگـاهش جگـر انداخته‌اند

عـلماء، پای علـومش سپـر انداخـته‌اند            علم و حلم و کرم و جود اساساً با اوست

آنچه خوبان همه دارند، تماماً با اوست

شعـرا، واژه کم آمد، بنـویـسیـد جـواد            جـبـرئـیـل آمـده بـاید بنـویـسـیـد جـواد

بعد از این جای محمد، بنویسید جـواد            او علی، حضرت زهرا و حسین و حسن است

پسر شاه خـراسـان هـمۀ پنج تن است

دشمنانش، بخـدا پـست تر از خـاشاکـند            دوستـانـش هـمگـی محترمند و پـاکـند

زائــران حــرم او، هــمـۀ افــلاکــنــد            عـاشـقـان حـرمـش اهـل نجاتـنـد هـمه

انبـیاء، دور و برش در صلواتـند همه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا غالبا عبارت « زیر سر ...» دارای بار منفی است

بخـدا زیر سر یـار خـراسـانـی ماست            شیعه بوده است از آن روز ازل مست رضا

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید، تشبیه ائمه به  کلماتی همچون « شراب؛ خمر و ...» در شأن آنان نبوده و صحیح نیست.

امشب این شاه خراسان سر دیگر دارد            آمده تا که از این خـمـر ثـمـر بردارد

کار ائمه سحر و جادو با کلام ویا هر چیز دیگری نیست لذا بیت زیر تغییر داده شد

دوست از وسعت این جود و سخا مبهوت است            دشمن از سحر کلامش بخدا مبهوت است

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

آمده تا که جهان پُر شود از جود فقط            قطره در جوف صدف دُر شود از جود فقط

ضمناً دو بند آخر که موضوع ولادت حضرت علی اصغر بود به دلیل مستند نبودن ولادت آن حضرت در دهم ماه رجب حذف شد. موضوع ولادت حضرت علی اصغر در دهم ماه رجب و محاسبه شش ماه تا روز عاشورا صحیح نیست و در هیچ مقتل معتبری هم نیامده است. لازم به ذکر است در تاریخ یعقوبی (۲ / ۲۴۵) و تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ ( ۱۵۰) آمده است که آن کودک در همان لحظه به دنیا آمده بود. در تاریخنامه طبری ( ۷۱۰/۴ ) یک ساله، در الطبقات الکبری (۵/ ۱۰۱) سه ساله ذکر شده است، در تاریخ الامم والملوک، اعلام الوری، کشف الغمه، جلاء العیون، الاحتجاج هم کلمه کودکی و در کتب تَذْکِرَةُ الْخَواص، لهوف، مقاتل الطالبیین، ارشاد، الکامل فی‌التّاریخ ،اخبارالطوال، البِِدایَةوالنَّهایة، مَقْتَل خوارزمی، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، منتهی الآمال، نفس المهموم و بحار الأنوار کودک خردسال و در مُثیرُالأحْزان، روضة الواعظین  و و زیارت ناحیه مقدّسه امام زمان (عج) کودک شیر خوار نام برده شده است. در هیچ یک از منابع قرن اول تا سیزدهم شش ماهه بودن حضرت علی اصغر نیامده است و برای اولین بار در قرن چهاردهم در کتاب ذخیرة الدارین (۱۴۱) و همچنین مقتل جعلی منسوب به ابی مخنف و بعضی از کتب امروزی اشاره به شش ماهه بودن شده است.

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

امشب دلم لبریـز احساسی جدید است            آقا غلامت در دو عـالم روسفید است

ذکر قـنوتم « یا جـواد ٱلاجـودین» شد            دادی مرادم را اگر این دل مرید است


انداخـتـم حـرز تو را بر گـردن خـود            عشق تو در نزدیکیِ حبلُ ٱلورید است

نـقـش نگـیـنت بود " نِعـمَ ٱلـقـادرَ ٱللّه"            این افـتخـارِ سنگ زیـبای حدید است

دستان پُـر مهـرت مرا محـتـاج کـرده            با دست خالی رد کنی؟! از تو بعید است

ذریـّـهٔ دردانـــهٔ ســلــطـان طــوســی            گفتیم در وصفت: شهید إبن شهید است

بـاب ٱلجـواد مـشهـدم را دوسـت دارم            آنجا برای قـفـل حـاجـاتـم کـلـید است

مولای گندمگون؛ نقاب از چهره بردار            نه! برنداری! چشم بعضی ها پلید است

از عـلم بی‌حدّ تو مأمون غرق حیرت            در محضرت علّامه از خود ناامید است

جـانـم فـدای جـای جـای کـاظـمـیـنت            نـذر تو چندین آیـه قـرآن مجـید است

یاسین و ٱلرحمن و حمد و قـل هـوَٱللّه            می‌آیـم و هـنگامـهٔ وعـده وعـید است

إذن از تو میخواهـم، مدد از مادر تو            پـابـوسی‌ات وٱلله که عـید سعـید است

خادم فراوان داری اما چند سالی ست            ذکر لبم؛ ایکاش ما را می‌خرید؛ است

تفـسیـر حُسن عاقـبـت یعنی همین که            پـائـینِ پـایت مـرقـد شیـخ مفـیـد است

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

شد امشب از رخ ابن الرضا چشم رضا روشن           چنان كه چشم احمد شد ز روى مرتضى روشن

به چشم دل تماشا كن كه هم چون اهل دل بینى           ز نور كبریایى شد حـریم كـبـریا روشن


امام هشتمین را داده حق طفلى كه مى‌‏باشد           ز انفاسش صبا خرم ز رخسارش فضا روشن

گلستان حیاتش زین گل ریحانه شد خرم           شبستان امیدش گشت زین بَدرُالدُجا روشن

همه شب تا سحر بر مهد ناز طفل نوزادش           به جاى شمع باشد روى آن شمس الضحى روشن

جواد آمد كه شادان شد ز میلادش دل زهرا           جواد آمد كز و شد قلب ختم الانبیا روشن

الا یا خاندان وحى و قرآن یا بنى الزهرا           ز میلاد جواد ابن الرضا چشم شما روشن

شكوه رحمتش چون مهر باشد هر طرف تابان           مقام عصمتش چون روز باشد هر كجا روشن

شود از غم چو شب روز بد اندیشى كه پندارد           نماند مشعل دین مبین بعد از رضا روشن

دگر تا روز محشر روشن و خاموش مى‌‏ماند           چراغى را كه می‌سازد خدا خاموش یا روشن

مؤید را چه وحشت اندرین ظلمت‌سرا باشد           كه دارد جان و دل پیوسته از نور ولا روشن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

گلستان حیاتش زین گل ریحانه شد خرم           شبستان امیدش گشت از این بَدرُالدُجا روشن

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ذاکر نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اى آن كه بر تمام خلایق تو رهبرى            بر ممكنات سیّد و سالار و سرورى

آن جا كه آفتاب رخت جلوه گر شود            خورشید، زهره می‌شود و ماه مشترى


شـاه نـهـم، امـام نـهـم، حـجّـت نـهـم            نـور نـهـم، ز نـور خـداونـدِ اكـبـرى

از كـثـرت لـطـافـت، جسم مجـرّدى            با یك جهان شرافت روح مصوّرى

هم جانشین هشت امامى به روزگار            هم از شرف، امام دهم را تو مظهرى

آمد تو را جواد لقب، ز انكه جود تو            از یاد بُرد حاتم و آن جود جعـفـرى

از آدم و خلیل، هم از یوسف و مسیح            وز خَلْق و خُلق، صورت و سیرت نكوتری

با آن‌ همه كـرامت و آيات و بـيّـنات            هـرگـز كـلـيـم با تو نـيـارد برابـری

چون كيميا، ولای تو٬ و مس٬ وجود ماست            آسان بود به خـلق جهان كيميا گری

ذاكر از اين مديحه بسی فخر می‌كند            بر حافظ و سنايی و سعدی و انوری

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : قاسم رسا نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

از شـبـسـتان ولایـت قـمـرى پـیـدا شد            از گـلـستـان هـدایـت ثـمـرى پـیـدا شد
بحر موّاج كرم آمده در جوش و خروش            كه ز دریـاى عـنایـت گهـرى پـیدا شد


شب میلاد جواد است، نـدا زد جبریل            كز پـى شام مـبـارك سحـرى پـیدا شد
از افـق ماه درخـشان رجب داد نـویـد            كه ز خـورشید ولایـت قـمرى پیدا شد
می‌رسد نكهت ریحان بهشتى به مشام            كه ز «ریحانه» رضا را پسرى پیدا شد
سـال‌ها بود پـدر چـشم به راه پـسـرى            كه پـسـر آمد و نـور بـصـرى پیدا شد
نام نـیـكـوش محمّد، لقب اوست جـواد            در صـفـات مـلـكـوتى بـشرى پیدا شد
دادخـواهـان جـهـان را ز پى دادرسى            خــســرو دادرسِ دادگــرى پــیـدا شـد
مظهر زُهد و فضیلت، كه بدان گوهر پاك            عـلـم نـازد كه مرا تـاج سرى پیدا شد
مجلس آراسته مأمون ز بزرگان و رجال            كه ز در كودك صاحب نظرى پیدا شد
پاسخ مجـلسیان داد به هـرگونه سؤال            كز همه برتر و شـایـسته ترى پیدا شد
سپـر انـداخـته روباه صفت مـدّعـیـان            زان كه در بیشه دین شیر نرى پیدا شد
اى كه در وادى حیرت شده‌اى سرگردان            غـم مخور قـافـله را راهـبرى پیدا شد
خرّم آن گل كه ز هر سو به تماشاى رخش            صد چو من بلبل خونین جگرى پیدا شد
چو بـدو رایـحـۀ جـد گـرامـیـش رسید            در دل از شوق وصالش شررى پیدا شد
چون به بغداد دو سرچشمه رسیدند به هم            خاك را لطف و صفاى دگرى پیدا شد
اى « رسا » شادى میـلاد همایون جواد            طبع مـوجـى زد و زیـبا اثرى پیدا شد

: امتیاز
نقد و بررسی

به کار بردن عبارت شیر نر شایستۀ مقام و شأن امام نیست زیرا این عبارت صفت حیوانی است، گاهی گفته می شود اسدالله به معنی شیر خدا که این پسوند خدایی آن صفت حیوانی را از بین می برد، لذا توصیه می شود این بیت در مجالس خوانده نشود

سپـر انـداخـته روباه صفت مـدّعـیـان            زان كه در بیشه دین شیر نرى پیدا شد

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : هنرور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آفـتـابی امشب از بـیت رضا سر می‌زند           کز فروغش طعنه بر خورشید خاور می‌زند

بشکـفـد در دامن ریحـانه زیـبا غنچه‌ای           کـودکی لبـخـنـد در دامـان مـادر می‌زند


امشب از میلاد مسعود جواد ابن الرضا           شیعیان را پیک شادی حلقه بر در می‌زند

کوری چـشم حـسود و شادی قـلب رضا           پرده یکـسو از رخ او حیِّ داور می‌زند

حق به پاس حرمت مولود مسعود جواد           عاصیان را مُهر آمرزش به دفتر می‌زند

تا گـذارم سر به پایش تا بگـیـرم دامنش           گرد رخسارش دلم پروانه سان پر می‌زند

آن که جودش خیره سازد چشم هر فرزانه را           و آن که با علمش به جان خصم آذر می‌زند

آنکه عاجز ساخت یحیی را به هنگام سوال           آنکه بر هم بـزم مـأمون ستمگـر می‌زند

آنکه در سن طفـولیت کـنار باب خویش           ناله از دل در غم زهرای اطهر می‌زند

آنکه جد مصلح دنـیـا و دین مهـدی بُـوَد           مهدی‌اش بر دار، جسم آن دو کافر می‌زند

در غم جانسوز هجرانش هنرور روز و شب           نـالـۀ یـابن الحـسـن بـا دیـدۀ تـر مـی‌زنـد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

تا گـذارم سر به پایش تا بگـیـرم دامنش           گرد رخسارش دلم پروانه سانم پر می‌زند

در غم جانسوز هجرانش هنرور روز و شب           نـالـۀ یـابن الحـسین بـا دیـدۀ تـر مـی‌زنـد

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هـزار جان گرامی فـدای جـود جـواد            دل شكـسته خود بسته‌ام به بود جـواد

هماره می‌رسد از كائنات و مخلوقات            ندای ذكر و ثنا، مدحت و درود جواد


همه خلایق عالم، غریق نعمت اوست            چرا كه نیست حدودی برای جود جواد

وصی حجّت هـشـتـم، سـلالـۀ زهــرا            خـدای حَـیِّ تـوانـا بود شـهـود جــواد

شب تولد دریای جـود و احسان است            رسد به گوش سماواتیان، سرود جواد

در این ولادت چشم و چراغ بزم وصال            شده است شـاد، دل والـی ودود جـواد

از آنكه سجدۀ شكرش، فضل خداست             قبول حضرت جانان شده سجود جواد

قـدم به عـرشـۀ زیـن بـراق نـور نهاد            به سوی حضرت سبحان بود صعود جواد

ز ذیل فضل و عنایات او ندارم دست            كه زنده‌ام به عنایات و هم وجود جواد

بـه اشـك دیـده بـشـویـم دفـاتـر گـنـهـم            كه متصل شده قطره به بحر جود جواد

: امتیاز

مدح امام جواد علیه‌السلام

شاعر : امید نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

کـوبـم در ســرای جـواد الائـمّـه را            تا بـشـنـوم صـدای جـواد الائـمّه را
سر بر نگـیـرم از در دولتـسرای او            بس دیـده‌ام سـخـای جواد الائـمّه را


دلــــداده‌ام بـــه زادۀ آزاده رضـــــا            دارم به سـر هـوای جواد الائـمّه را
تا زنـده‌ام به دولت حُبّ عـلی و آل            دارم به لب ثـنـای جـواد الائـمّـه را
بی‌اعـتنا به سلطـنت هر دو عـالـمـم            هـستـم گـدا، گـدای جـواد الائـمّه را
بر تاج و تخت جملۀ شاهان نمی‌دهم            خــاک در ســرای جـواد الائـمّـه را
نشناسمی بجود و سخا این چنین بنام            از مـاسـوا سـوای جـواد الائـمّـه را
حاشا اگر به قیمت هستی دهم ز کف            ســرمـایــۀ ولای جــواد الائــمّـه را
نشناخت آن کسی که مقام ولایـتـش            نـشـنـاخـتـه خـدای جـواد الائـمّـه را
ماه رجب که کرده مصفا جهان حُسن            دارد بـخـود صفـای جواد الائـمّه را
گاه طلوع صبح دهم زین مه آفتاب            بـوسـیـده خاک پای جواد الائـمّه را
گل رو فلق هماره بود از دمی که دید            سـیـمـای دلـربـای جــواد الائـمّه را
روزیکه نیست غیر عمل دستگیر خلق            دل بـسته‌ام عـطـای جواد الائـمّه را
دارم «امید» اینکه ز اخلاص بـندگی            حاصل کـنم رضای جواد الائـمّه را

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

آرزوی وصـل دلــبــر داشـتـم            بند هوش از پای دل بر داشتم

تـا مهـیـا بـهـر پـروازی شـوم            همسفـر با یـار همـرازی شوم


ناگهان یـارم دل و جـانم ربود            دلبری کز روز اول رخ نمود

آمد از لطفش قفس را در شکست            در خیالم صحنه‌هایی نقش بست

با مـلائـک در تـرنّـم شـد دلـم            از صفا پُـر شـد تـمـام محـفـلم

بـا نـسـیــم آرزوهــا در فـلـک            گوئـیـا بر هم خورد بال ملک

قدسیان جام طهورایی به دست            جرعه ریز عاشقان می پرست

حوریان در رقص و آواز و سرور            غوطه‌ها بنموده در دریای نور

آسـمان مـشتـاق روی مـاه بود            مـاه عـالـم دیـده‌اش بر راه بود

عرش خود را فرش ره کرده خدا            تـا رســد دردانـۀ جــان رضـا

با حضورش مصطفی آید به یاد            نام زیـبـایـش محـمـد یـا جـواد

یا جواد ای ساقی جـود و کرم            ای نگـاهت چـشمۀ نـور حـرم

یا جـواد ای قـبله لطف و صفا            معدنی از رحمت و مهر و وفا

یا جواد ای روح و ریحان رضا            زینت و نور دو چشمان رضا

یا جواد ای کـوثـر حق جام تو            ای سـخـاوت وامـدار نــام تـو

یا جـواد ای رمـز هـستـیِّ همه            سـاقـی صهـبـای مـستـی هـمه

ای بلـندای وجـودت وجه رب            نام زیـبا و قـشنگـت ذکـر لـب

بر لب مستان تویی شعر وصال            روی گلها از تو بگرفته جمال

خـال زیـبـای تو دام هـر نظـر            چهـره‌ات نقـاش گـیتی را هـنر

گر نمایی یک نظر بر خاک ما            دیگر از رونق بـیـفـتـد کیـمـیا

کیـمـیـا دارد اگر قـدری گران            از غـبـار کـوی تو دارد نشان

آرزوی دیـــدنـت دارد دلــــــم            هـجـر و دوری تـو آزارد دلـم

هـر دلـی بـاشد مـقـیـم دیـر تو            روزه دارد تـا ابـد از غـیـر تو

عـالـم هـسـتـی فـدای جـان تـو            جـان ما بـاشـد بـلا گـردان تو

کی رسم در کوی تو ای نور عین            تا نمایم حـج تو در کـاظـمـیـن

کـاظـمـیـنـت قـبـلۀ دلـهـای مـا            آروزی دیــدنـش ســودای مــا

سائـلانی بی پـناهیم ای جـواد            از گـدایانت نما یک لحظه یاد

یـاد کن از ما دمی با زمـزمـه            ای عزیز و نـور چشم فـاطمه

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

آرزوی وصـل دلــبــر داشـتـم            بند هوش از پای دلـبـر داشتم

خـال زیـبـای تو دام هـر نظـر            چهـره‌ات نقاشی گـیتی را هنر

سائـلانی بی پـناهین ای جـواد            از گـدایانت نما یک لحظه یاد

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

ای کوثر دوم که مشهور است جودت            ظاهر تمام خير و خوبی از وجودت
تـو آفـريـنـش را چـراغ رهـنـمـائی            سر تا بپا رحمت جواد بن الرضايی


در اين جهان و اين همه لطف و کرامت            جـودت قـيامت می‌کند روز قـيامت
بر مصطفي گفتند ابتر کـوثرش داد            يک دختر اما از دو عالم بهترش داد
گفـتند ابـتر بر رضا دادش جـوادی            کز او گرامی تر به عالم کس نزادی
وقتی بر آيـد دست جود از آستـينش            گوهر فشاند در يسار و در يـميـنش
تنها نه او بر دوستان گوهـر ببخشد            بر دشمن سر سخت خود هم زر ببخشد
گلبرگ زهرا و نشان ز آن لاله دارد            در کـودکی از داغ مـادر نـاله دارد
گفت آن دو را از قبر بيرون می‌کشانم            من انـتـقـام از قـاتـلانـش می‌ستـانـم
هـرگـز گـدا نـوميـد از اين در نگردد            وز درگه او دست خالی بر نگـردد
مولای ما اينک تو را خوانيم ما هم            کز دست غم سر در گريبانيم ما هم
دل مُـرده‌ايم آب حـياتی بخش ما را            وز محبس غمها نجاتی بخش ما را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای آفـريـنـش را چـراغ رهـنـمـائی            سر تا بپا رحمت جواد بن الرضايی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هـرگـز گـدا نـوميـد زين در نگردد            وز درگه او دست خالی بر نگـردد

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای به همه ماسوی سيد و مـولا جواد            نـام خـوشت بر لـب اهـل تـولا جـواد
هر که شود سائـلت پادشه عـالم است            هر چه بگويم من از جود و عطايت کم است


ذرۀ نـا قــابـلــم مـهــر شـمــا در دلــم            از دو جهان يا جواد عشق تو شد حاصلم
ای به رضا نور عين وی به سخا زيب و زين            قـبـلـۀ دلها بود قـبـر تو در کـاظـمـين
بحر عـطا و کرم معـدن جـود و سخا            ای پـسر فـاطـمه کن نگهـی سوی ما
دست تو وقت کـرم کار خـدا می‌کـند            ذکر شـريـف جـواد درد دوا می‌کـنـد
زد به دل ما شرر سوز غمت يا جواد            جان بفدای تو و عـمر کمت يا جـواد
با هـمۀ آنکـه ديـد از تو عـطـا و وفـا            همسر نامهربان  کُشت تو را از جفا
اي گـل بـاغ مُراد کشتۀ ظلـم و عـناد            دست مرا هم بگير از کرمت يا جواد

: امتیاز

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترجیع بند

طوبای تو میان دلم قـد کشیده است            بین من و خیال خودم سد کشیده است

احساس می‌کنم به تو نزدیک می‌شوم            جـذر مرا نگاه شما مـد کشیده است


این جـذبـۀ طـلایـی بـالا نـشـیـن تو            بـال مرا حـوالی گـنـبد کـشیده است

دست خدای عز و جل روی قلب ما            این بار سوم است محمد کشیده است

نوری رئوف در حرمت موج می‌زند            الطاف کاظمین به مشهد کشیده است

بخـشنـده تو، خـدای کـرم تو، جـواد تو
ابن الرضا تو، حضرت باب الـمراد تو

بـگـذار خـاک پـای تو نقاشی‌ام کنند            سـجـادۀ دعـای تو نـقـاشـی‌ام کـنـنـد

بگـذار در کـنـار قـدم‌های هر شبت            با رشتـۀ عـبـای تو نـقـاشی‌ام کـنـند

بال و پـرم بـده که شبـیـه کـبـوتری            امـروز در هـوای تو نقـاشی‌ام کنند

بـگـذار از زمـان ازل تا هـمـیشه‌ها            آقـای من بـرای تو نـقـاشی‌ام کـنـند

وقتی میان خانه دعـا پخش می‌کنی            مسکین ترین گدای تو نقاشی‌ام کنند

بخـشنـده تو، خـدای کـرم تو، جـواد تو
ابن الرضا تو، حضرت باب الـمراد تو

ای بالـش تو دست امـام رئـوف مـا            ای سایه بان روی تو بال فـرشته‌ها

تا آمدی امام رضا گـریه‌اش گرفت            ای مـسـتـجـاب چـلـۀ سـجـادۀ دعــا

تا یک تـبـسّـمی نکـنـی پـا نمی‌شود            خـورشیـد از مـقـابـل گـهـواره شما

اینگونه بی‌نقاب نظر می‌خوری عزیز            ایـنـقــدر در مـقـابـل آئـیـنـه‌هـا نـیـا

آقـا قـرار مـا سـر میـدان کـاظـمـین            ای اولـیـن زیـارت مـا بعـد کـربـلا

بخـشنـده تو، خـدای کـرم تو، جـواد تو
ابن الرضا تو، حضرت باب الـمراد تو

هر صبح چهارشنبه مقیم تو می‌شوم            از زائران صبـح نـسیـم تو می‌شوم

روزی اگر به طور مرا راهیم کنند            سوگند میخورم که کـلیم تو می‌شوم

وقتی که از محـلۀ ما می‌کنی عبور            کوچه نشین دست کـریم تو می‌شوم

بر پشت بام گـنـبـد زرد و طلائـیت            مـثـل کـبـوتـران حـریـم تو می‌شوم

کم کـم در ابتدای خـیابـان کـاظمیـن            دارم همان گـدای قـدیـم تو می‌شـوم

بخـشنـده تو، خـدای کـرم تو، جـواد تو
ابن الرضا تو، حضرت باب الـمراد تو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بگـذار بر کـنـار قـدم‌های هر شبت            با رشتـۀ عـبـای تو نـقـاشی‌ام کـنـند

مدح امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمّد قاسمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سائل، شبی که زائر باب المُراد شد            تـسبـیح وار، گرمِ دَمِ « یا جـواد » شد

در کـربـلا نیـافـت مَجـالِ گـریـستن            در کاظمین روزیِ اشکش زیاد شد


حتّی غمی که کُنج دلش جا گرفته بود            وقتِ بغل گرفتنِ این کعبه، شاد شد

گَرد گُـناه را ز رویِ شانه‌اش تکاند            وقتی نـسیمِ صحن مُـبـدّل به باد شد

شد با سواد گیسوی دلبر سپید بخت            تـا بـر سـواد آیـنـه بـی‌اعـتـمـاد شـد

حتّی نصیب حور و ملک هم نشد به عُمْر            خیری که سهم زائر خَـیرُالعِـباد شد

هرکس نداشت مِـهر جوا دالائمه را            واللهِ روسـیـاه تـر از قــوم عــاد شد

هرکس که یاامام رضا گفت و جان سپرد            سوگند بر جوادِ رضا «زنده یاد» شد

در اوّلـین قـدم به مُـراد دلـش رسید            سائل، دمی که ساجدِ «بابُ الجواد» شد

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل روستائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

لب قاصر از بیان جـواد الائـمّـه است            عـالـم گـدای خـوان جـواد الائمّه است

فصل بهار و ماه رجب، عطر و بوی یار            این عـیـد عاشقـان جـواد الائـمّـه است


مــا را گـدای سـفــرۀ آقــا نـوشـتـه‌انـد            از لطف بی کـران جـواد الائـمّـه است

بـاکی ندارد از غـم مسکـیـنی‌اش گـدا            وقـتی که در امـان جـواد الائـمّـه است

حاتم که شهرتش همه جود و سخاوت است            خود جـزو سـائـلان جـواد الائمّه است

جـویـند سائلان همه نام و نشان از او            ابـن الـرضا نـشان جـواد الائـمّـه است

با مقـدمش، عـیان شده نـسل امامـتـش            این افـتخـار از آن جـواد الائـمّـه است

هرگز نگشته خـلق، مبارک تر از شما            این جـلـوۀ عـیـان جـواد الائـمّـه اسـت

این آستان که خـادمیش فخر اولـیاست            درگــاه و آسـتـان جــواد الائـمّـه اسـت

مـشـکـل گـشا تـرین قـسـم بعد فـاطـمه            در مُلک طوس، جان جواد الائمّه است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا بدون وجود امام جواد هم امام رضا مولای انس و جان است

با مقدمش، پدر شده مولای انس و جان            این افـتخـار از آن جـواد الائـمّـه است

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد زیرا ائمّه همگی نور واحد و برتر هستند لذا کلمه جواد به شما تغییر داده شد که کل ائمه را در بر بگیرد

هرگز نگشته خلق، مبارک تر از جواد            این جـلـوۀ عـیـان جـواد الائـمّـه اسـت

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ همانگونه که مراجع بارها متذکر شده اند ائمه شیعه و رهرو میخواهند نه سگ

این آستان که سگ شدنش فخر شیخ گشت            درگــاه و آسـتـان جــواد الائـمّـه اسـت

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مجتبی صمدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

بیا به شهر مدیـنه نگـاه را حس کن            به دل سفر کن و نزدیک راه را حس کن

بیا به روی مسیح آفـرین حق بنگـر            شمیم یوسف بیرون ز چاه را حس کن


بیا به صفحه اعمال عاشقـان امشب            شروع بخشش و ردّ گناه را حس کن

بیا به برکۀ چشم رضا ز شوق امشب            جمال منعکس و روی ماه را حس کن

شکوفه‌ای علوی بر درخت طوبی بین            بیا حضور ولیعـهد شاه را حس کن

مدیـنه مکّـه شد و جـلـوه گـاه زهـرا شـد

بخـوان ترانه که سلـطان عشق بـابـا شد

رسید آنکه به قرآن عشق کاتب شد            شبیه جدّ خودش مظهر العجائب شد

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد            همانکه ماه رخش قـبـلۀ کواکب شد

چـقـدر آمـدنش بر پـدر مبارک بود            که شکر و سجده برای امام واجب شد

به کوری همۀ بخل طیـنـتـان جهان            تمام جود خدا را رسید و صاحب شد

رسـیـد آنـکـه جـواد الائـمـه شـد نـامـش

همان که جـود و کرم هست تشنۀ جامش

جمال بی‌مثلش جلوه گاه خورشیدی             زبان پُر گهـرش آیه‌های تـوحـیدی

دلـیـل بـنـدگـی حـق ولایـت تـامـش            خدا ستـیز بود هرکه کرده تـردیدی

به جای پای خدا پا نهد هرآنکس که            کند همیشه از این شاهـزاده تقـلیدی

بگو بگو به خدا عشق او فزونتر ده            برای ما بپسند آنچه خود پـسنـدیدی

تمام جـلـوۀ الله در رخـش پـیـداست            توان جـمال نبی را در رخش دیدی

چـه کـفـر بـاشـد و ایـمـان دلـم بـود آزاد

مــنــم غـــلام درِ خــانــۀ امـــام جــــواد

بهشت عاشق عطر و شمیم گیسویش            کـلـیم عابد محـراب طـور ابـرویش

ترانه ساز غـزل‌ها صدای زیـبایش            قـیـامت ابـدی می‌کـنـد بـپـا هـویـش

ستاره عاشق برق نگـاه پُر فـیضش            بهار، فصل خـزان بهـار مـیـنـویش

یگـانۀ پـدر است و پـدر بود عـاشق            به چـشـم‌هـای زلال نـگـاه جادویش

قنوت دست گدایش روا کـند حاجت            محّـل رفـع نـیـاز پـیـمـبـران کویش

ز چشمۀ برکـاتـش مـی ولا عـشق است

ز او شنـیدن عرض دل گـدا عشق است

خـمـار دیـدۀ جـام شـرابـنـاک تــوأم            منم که آدم دار و درخت و تاک توأم

همیشه ایـمن هـرز دعـای تو هـستم            به جستجوی نهم در پی پـلاک توأم

منم که حرفۀ اجدادی‌ام گدایی توست            به رسم عشق و جنون عبد سینه چاک توأم

منم دخـیل بخـیلی که با تو می‌مـانم            همیشه زنده‌ام از عشق چون هلاک توأم

زیـادی گـلـتـان هـستم و خـوشم آقـا            که هم سرشت شمایم غبار خاک توأم

تـوئـی ادامـۀ نـسـل بـلـنـد و پُـر ثـمـرت

دلـیــل خــنــدۀ رخــشــنــدۀ لـب پــدرت

چه خوب آمدی ای امتداد پـیغـمـبر            رسید ارث ولایت به دست تو آخـر

ولید برتر و خوش یمن نسل ثارالله            صدای قـلب امامت، سـلالـۀ کـوثـر

برای اهل دو عـالـم تو حجت اللهی            برای شاه غریبان توئی عـلی اکـبر

بیا به جـمع شلوغی به امـر بابـایت            که از تو بهره بگیرند مُسلم و کافـر

عصای پیری بابائی و عصای زمین            بشر توئی و کرامات توست فوق بشر

تــمـام جـلــوۀ چــشـم انـتـظـاری پــدری

نه، بلکه بهـر پـدر جان و پـارۀ جگـری

سلام حق به شما ای طلـوع زیبائی            قـشـنگی هـمۀ خـواب های رویـائی

تو نور اوّل و آخـر تو دائـماً هـستی            تو آفـتـاب ازل مـاهـتـاب شب هائی

به سن و سال تو کاری ندارم ای آقا            به سن ّکـودکی‌ات هم امـام و آقـائی

بیا و خـانه تـکـان دل سیـاهـم بـاش            کنون که جا به دلم کرده‌ای عجب جائی

اگر چه پای تو برسنگ خورد و افتادی            ولی تو تا به قـیامت همیشه بر پائی

به روی خاک زمین خوردی و شدی مضطر

ز سـیـنـه نـالـه زدی وای مــادرم مــادر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

چقـدر آمـدنش بر رضا مبارک بود            که شکر و سجده برای امام واجب شد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی و معنایی و شرک آمیز بودن مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تمام جـلـوۀ الله در رخـش پـیـداست            رواست جای خدا گر ورا پرستیدی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

چـه کـفر باشد و ایـمان دلم بود آزاد            مــنم گـدای ازل، زادۀ امـام جــواد

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای دُر نـورانـیِ ده بـحـر نـور            وی نهـمین حجتِ ربّ غـفـور
آیــنـۀ قـبـلـۀ هــفــتــم: جـــواد            نـور دل حـجّت هـشـتم: جـواد


کـنـیـۀ زیـبـای تـو ابـن الرضا            محـمـدی یـا عـلـی مـرتـضی؟
کعـبۀ ارکـان حـرم کیست؟ تو            قـبـلۀ اربـاب کـرم کـیست؟ تو
ماه رخت، مصحف آیات حق            واسـطـۀ کــل عــنـایـات حــق
دسـت تـو دسـت کـرم کـبـریـا            صحـن و رواقت حـرم کـبـریا
ارض و سماوات به تو متکی            بـوده امــام هــمـه از کـودکـی
عـلم، بوَد نـقـش گـل روی تـو            جـود، گـدایی بـه سر کوی تـو
با سخن تـو شده احـیـای عـلـم            هر نفس توست مسیحای عـلم
طــور، تـجـلّـی گـه انـوار تـو            نـور، مـتــاع ســر بــازار تـو
روی خـدا، روی دل آرای تو            چـشم رضا، محـو تمـاشـای تو
چون تو کسی عابد و معبود نیست            با برکت تر ز تو مولود نیست
تو پـسـر فـاطـمـه‌ای یا جـواد!            قـبـلـۀ جان هـمـه‌ای یـا جـواد!
زادۀ اکـثـم ز تـو خجـلـت زده            سیـنـۀ مأمـون ز تـو آتـشـکـده
داده‌ای ای حجّـت پـروردگـار            پاسخ یک مسئله را سی هزار
مـخـزن عـلـم ازلـی سـیـنـه‌ات            عــالَـم اســرار، در آیـیــنـه‌ات
ظرف وجود تو پُر از علم غیب            نـور خـدایـی و مـبـرّا ز عـیب
طـلـعــت تـو آیــنـۀ روی حـق            عالم غیبی، ولی از سوی حق
بـرتـری از اینـکه مـیان رهی            یک خبر از ماهی و مأمون دهی
عالم دانش همه پا بست توست            دایره‌ای بین کف دست توست
خلق جهان را به درت التجاست            شأن شما «وَ مَن اَتا کُم نَجاست»
خیل مَلَک، عاشق تهلیل توست            وحی خدا زنده به تأویل توست
ای ملک و جن و بشر زائرت            وسعـت مُـلک ازلـی، حائـرت
مـظهـر الـطـاف خـدای مجـیـد            از کرم و جود تـو نبـوَد بعـیـد
تا چو منی عـقـده ز دل وا کنم            در حـرم قـدس تـو نـجـوا کـنم
خار اگر خار بُـوَد با گل است            زنده به آب و نفـس بلـبل است
"میثم" دلخـسته از آن شماست            گرچه کم از برگ خزان شماست

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : قصیده

امــام الـهـدی، یا جـواد الائـمّـه            ولـیِّ خــدا، یــا جــواد الائـمّــه

سپهر کرم، ابر رحمت، یم جود            مـحـیـط سـخـا، یا جـواد الائـمّه


چه گویم به وصفت که فرموده آن را            بـه قـرآن خـدا، یا جـواد الائـمّه

به کشتیّ ایمان در امواج طوفان            تـوئـی نـاخـدا، یا جـواد الائـمّه

چه در هفت گردون چه در هشت جنّت            تـوئـی مـقـتـدا، یا جـواد الائـمّه

سماواتیان راست مدح تو، بر لب            به صبح و مسا، یا جواد الائمّه

بود نقش خاک ره کـاظـمیـنت            رخ اولــیــاء، یـا جـواد الائـمّـه

ز شاهیست عارم که در آستانت            گـدایـم گــدا، یــا جـواد الائـمّـه

بود بی ولای تو طاعات عـالم            سـراسـر هـبـا، یا جـواد الائـمّه

اگر بود واقف ز علمی که داده            تـو را کـبـریـا، یا جـواد الائـمّه

نه بگشودی اندر برت پور اکثم            لب خویش را، یا جـواد الائـمّه

گرم سر جدا گردد از تن، نگردد            دل از تو جـدا، یا جـواد الائـمّه

بغیر از خدا هر که گوید ثنایت            بـود نـا رسـا، یـا جـواد الائـمّـه

خـدا داد پاسخ به هر بیـنوا کو            تو را زد صدا، یا جواد الائـمّه

به بازار محـشـر ولای تو آرم            به روز جـزا، یـا جـواد الائـمّه

ثنای تو گویم عطا از تو جویم            به هر دو سرا، یا جـواد الائـمّه

رهایی به مهر تو خواهم که گشتم            اسـیـر هــوا، یـا جــواد الائـمّـه

خوش آن ملتجی را که در آستانت            کـنـد الـتـجـاء، یـا جـواد الائـمّه

جوادی، جوادی، گدایم، گـدایم            عطا کن، عطا، یا جواد الائـمّه

بخوان جانب کاظمینم وز آنجا            بـبـر کـربــلا، یا جـواد الائـمّـه

بمانم، بمیـرم سپس زنده گردم            به مـهـر شـما، یا جـواد الائـمّه

به جان پیمبر به زهرای اطهر            به بـابت رضا، یا جـواد الائـمّه

مرا تا ابـد از صف دوستـانت            مگـردان جـدا، یا جـواد الائـمّه

گرفتم که راندیّ و راهم ندادی            روم در کـجـا، یا جـواد الائـمّـه

تهی دستم و هستیم هست، تنها            گـنـاه و رجـا، یـا جـواد الائـمّـه

قدم گشته خم، پا فرو مانده در گل            ز بـار خـطـا، یـا جـواد الائـمّـه

به یاد تو اشک از بصر می‌فشانم            به صبح و مسا، یا جواد الائمّه

دریغـا که از یـار نامهـربـانت            کشیدی چـه‌ها، یا جـواد الائـمّه

تو را کشت، آخر به فصل جوانی            ز زهـر جـفـا، یا جـواد الائـمّـه

تو را کشت، اما لب تشنه آخر            نـدانـم چــرا؟، یـا جـواد الائـمّه

ز بس ناله کردی در آن حجره تنها            فـتـادی از پـا، یا جـواد الائـمّـه

ولی دیگر از جسم پاکت نشد سر            جــدا از قـفـا، یـا جـواد الائـمّـه

به قربان جسمی که گردید او را            کـفـن بــوریـا، یـا جـواد الائـمّه

به قربان آن سر که می‌خواند قرآن            به طشت طلا، یا جـواد الائـمّه

به قربان آن رخ که شد شسته با خون            به دشـت بـلا، یـا جـواد الائـمّه

ببین نخل میثم که بر داده عمری            بـوصف شما، یا جـواد الائـمّـه

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد. ضمناً در تمام سایت ها از بیت بیست و سوم به بعد ردیف شعر « یا جـواد الائـمّه » به اشتباه بصورت « جـواد الائـمّه» یا « جـواد الائـمّ »  آمده که جهت رفع نقص اصلاح شد

چگویم به وصفت که فرموده آن را            بـه قـرآن خـدا، یا جـواد الائـمّه

ببین نخل میثم که بر داده عموی            بـوصف شما، یا جـواد الائـمّـه

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به هنگام مرگ تو می‌زد به هم کف            بـجـای عــزا، یـا جـواد الائـمّـه

تنت بی کفن ماند بر خاک از چه            در آن کوچه‌ها، یا جواد الائـمّه

هـبا به معنی= ۱- گرد وغبار هوا که هنگام روز در آفتاب دیده می شود وشبیه به دود است. ۲- ضایع شده. ۳- رایگان مفت

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن فعولن قالب شعر : ترکیب بند

ای سائل سائـلت، کـرامت            مرهون تو جـود تا قیامت

ای ثبت به خط و خال و حُسنت            توحـید و نـبـوّت و امامت


خلق دو جهـان پی گـدائی            دارند به درگهـت اقـامـت

هم کوچک کوچکت بزرگی            هم بـنـدۀ بنـده‌ات زعـامت

مانـند نهـال در بـرت خـم            خوبان همیشه راست قامت

تا هست خـدای را خـدائی

تو جود کـنّی و مـا گـدائی

تا ماه جـمال خـود نمودی            از شمس شموس دل ربودی

از غیر خـدای چشم بستی            بر ذکر خدای لب گشودی

قرآن ز رخ تو بوسه برداشت            تو آیه به زیر لب سرودی

عالم همگان تو را ستودند            چون تو که خدای را ستودی

تا شـام ابـد کـریـم هـستی            از صبح ازل جـواد بودی

از نور تو ای چراغ بینش

روشن شده چشم آفـرینش

ریحـانه، محمّدی دگر زاد            یـا آمـنــه‌ای پـیـامـبـر زاد

یا بـنـت اسـد عـلّـی دیگـر            یا فاطمه نـازنین پسر زاد

دریای عفاف گوهر آورد            یا شمسۀ برج دین قمر زاد

من هرچه بوصف او بگویم            آن مادر خوب خوب تر زاد

از بهر رضا رضای دیگر            فرزند نگو، بگو پـدر زاد

آئـیـنه حُـسن سـرمـدی تو

سـر تا‌ به‌ قـدم محـمدی تو

وصف تو کجا ز من برآید            این کار کی از سخن برآید؟

قـابـل نـبـود بـپـات ریـزم            گـیرم دُرم از دهـن بـرآید

با یـاد تو دل قـرار گـیـرد            از شوق تو جان ز تن برآید

لبخـند زنـد به بـاغ حُسنت            هر لاله که از چمن برآید

تو خنده بزن که اشک شادی            از چـشـم ابوالحسن برآیـد

ای پای به فـرق عالـمینت

شهر دل ماست کاظمیـنت

آبـای تـو مـقــتـدای عـالـم            ابـنـای تـو رهــنـمـای آدم

با ماهی کوچکی که مأمون            در دست فشرده بود محکم

می‌خواست تو را بیازماید            ای آئـیـنـه دار راز عـالـم

تنها نه ضمیر او که گفتی            از ابر و هـوا و ماهی و یم

از جاه تو مات، نجل هارون            بر عـلم تو محو، پـور اکثم

کس مثل تو حل نکرده کامل

یک مسأله سی‌هزار مشکل

عـشق آیـتـی از ولایت تو            دل شـیـفـتـۀ حـکـایـت تـو

منسوخ شود عـلـوم عـالـم            با یک سخن از روایت تو

در چـاه عـدم فـتـد ظلالت            بـا پـرتـوی از هـدایـت تو

در وادی شرم گم شود جود            از بخـشـش بـی‌نهـایت تو

هر کس به تو ظلم کرد آخر            شرمـنده شد از عـنایت تو

از بسکه کریمی و جوادی

بر دشمن خویش، حرز دادی

ای جود و عنایـتت خدائی            کـار تو همه گـره گـشائی

از سلطـنت دو عـالـمم به            در کوی گـدای تو گـدائی

صد بارم اگر جدا شود سر            به کز تو فـتد مرا جـدائی

بی‌مهـر تو هیچکس نباشد            از آتـش دوزخـش رهائی

جز تو که دهد ز لطف و رحمت            پـاسـخ به نـوای بی‌نـوائی

لطفی، کـرمی، که بیـنوایم

هر چند بدم، من از شمایم

ای هـسـتـی اولـیـا ولایـت            دل عاشق و روح مبتلایت

شمس نهـم و امـام هـشـتم            گـفـتـا پـدرم شـود فـدایـت

از صبح ازل جواد بودی            تا شـام ابـد هـمـه گـدایـت

دلهـای هـمه خـدا پـرستان            زوّار حـریـم بـا صفـایـت

در چشم رضا خداست پیدا            از آئـیـنـه خــدا نــمــایـت

هم چشم و چراغ مرتضائی

هم پـارۀ پـیـکـر رضـائی

از ماه گرفـته تا به مـاهی            بی‌مهر رخت همه سیاهی

با مهر تو مرگ زندگـانی            بی‌مهر تو زندگی تـبـاهی

دادار و ائــمـه و نــبـیّـیـن            دادند به عـصمتت گواهی

با مهر تو از گـنـاهکـاران            بخـشـنـد مـدال بی‌گـنـاهی

دست من و دامـن ولایـت            ای حـجّـت بر حـق الهـی

مدح تو کند زبان «میثم»

بادا بـفـدات جـان «میثم»

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

با مهر تو ر گـنـاهکـاران            بخـشـنـد مـدال بی‌گـنـاهی

زبانحال امام جواد علیه‌السلام ( مدح و مرثیه)

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : مربع ترکیب

کیستم من هفت چرخ نور را شمس الضحّایم           مظهـر جـود خـدا، شمع وجود مصطفایم

سـرو بـاغ آرزوهـای عـلـیِّ مـرتـضـایـم           قلب قرآن، رکن دین، روح خرد، جان دعایم


بحر علم و کوه حلم و دست جود کـبریایم

من کریم ابنِ کریمم، من جواد ابن‌ِالرّضایم

من به ملک جان و ملک دین و ملک دل زعیمم           من کتاب الله را طاها و نور و حا و میمم

من به چشم اهل معنی وجه رحمان الرّحیمم           من به خیل سالکان حقّ صراط مستقیمم

من چـراغ و چـشم سلطان سریر ارتضایم

من کریم ابنِ کریمم، من جواد ابن‌ِالرّضایم

بـوی عـطر جنّت آید از غـبار کاظـمـینم           از سنـین کـودکی فـرمانـروای عـالـمـینم

هفت خورشید سپهر معرفت را نور عینم           پای تا سر مجتبی، سر تا به پا جدّم حسینم

باب هـادی نـازنـین فرزند مصباح الهُـدایم

من کریم ابنِ کریمم، من جواد ابن‌ِالرّضایم

من به زنجیر محبّت قـلب عالم را گرفتم           در کـرامت ارث آبای مکـرّم را گـرفـتم

در بیان از اهل منطق فرصت دم را گرفتم           جان مأمون، قدرت یحیی بن اکثم را گرفتم

گه به استـدلال محکـم، گـاه با نطق رسایم

من کریم ابنِ کریمم، من جواد ابن‌ِالرّضایم

در فضا مأمون یکی بازِ شکاری کرد راهی           ماهیی را صید کرد از دامنِ ابـر سیاهی

بود قصدش امتحـان از مخـزن سرّ الهی           گفتمش از ابر و تبخیر و هوا و صید ماهی

داد هـوش از دست پـیش دانـش بی‌انتهـایم

من کریم ابنِ کریمم، من جواد ابن‌ِالرّضایم

من امام کلّ خلقت بوده‌ام پیش از ولادت           من زعیمم کشتی توحید را بعد از شهادت

ابر و موج و بحر و ماهی داده بر فضلم شهادت           عادتم جود و کرامت بوده در اوج سیادت

هم کرامـت سائل و هم جود می‌باشد گدایم

من کریم ابنِ کریمم، من جواد ابن‌ِالرّضایم

صحـبتم زنگ غـم از آئیـنۀ دل می‌زداید           صورتم در چشم اهل دل خدا را می‌نماید

خنده‌ام باب جنان را بر خلایق می‌گشاید           چشمم از ریحانه، حُسنم از رضا دل می‌رباید

جان شیعه زنده می‌گردد به صحن با صفایم

من کریم ابنِ کریمم، من جواد ابن‌ِالرّضایم

من به خلق آسمان، اهل زمین باب المرادم           من فروغ دیدۀ خـیـرالـنّسا، خـیر العـبـادم

من به خیل دوستان و شیعیان زاد المعادم           من کریمم من عطوفم من رئوفم من جوادم

من به وقـت جـود با بیگـانگان هم آشنـایم

من کریم ابنِ کریمم، من جواد ابن‌ِالرّضایم

سالها سوزِ درونِ خسته شمع محـفلم شد           از جفا و فـتنۀ عـبّاسیان خون بر دلم شد

عاقبت در خانۀ دربـسته یـارم قـاتـلم شد           در جوانی با شرار زهـر حلّ مشکلم شد

من که از خلق زمین و آسمان مشکل گشایم

من کریم ابنِ کریمم، من جواد ابن‌ِالرّضایم

گشت از زهر ستم یک باره قلبم پاره پاره           سوخـتم تا شد نفس در سینۀ تنگم شراره

ظلم مأمون شد به دست دخترش اجرا دوباره           رنج ها بُـردم دمـادم فـتـنه‌ها دیـدم هماره

در سرا، جان دادم و شد عالمی ماتم سرایم

من کریم ابنِ کریمم، من جواد ابن‌ِالرّضایم

سالها پیوسته کوه غم به روی شانه بُردم           شد دلم دریای خون از خونِ دل‌هایی که خوردم

همچو گل کز شاخه می‌گردد جدا کم کم فسرده           مثل بابایم رضا در شهر غربت جان سپردم

قـاتـل نامهـربان هم گشت گـریان از برایم

من کریم ابنِ کریمم، من جواد ابن‌ِالرّضایم

گـل در ایّام بهاران مثل من پرپر نگردد           همسری مسموم زهر کینۀ همسر نگردد

مثل من در خانه یاری بی‌کس و یاور نگردد           وای بر چشمی که بر مظلومی من تر نگردد

سوز و شور و اشگ میثم شد همه وقف عزایم

من کریم ابنِ کریمم، من جواد ابن‌ِالرّضایم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

من به ملک جان و ملک دین و ملک دا رعیمم           من کتاب الله را طاها و نور و حا و میمم

در فضا مأمون یکی بازِ شکاری کرد راهی           ماهیی را صید کرد از دامن ابر و سیاهی

هـم کـرامت و هـم جود می‌باشـد گـدایـم           من کریم ابنِ کریمم، من جواد ابن‌ِالرّضایم

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : قصیده

ای وجودت مطلع الانوار یا موسی‌ابن‌جعفر            ای جلالت برتر از گفتار یا موسی‌ابن‌جعفر

ای رواقت کعبۀ دل وی حریمت طور سینا            ای هزاران موسیت زوّار یا موسی‌ابن‌جعفر


ای خوش آن بیمار کز فیض تو می‌جوشد شفایش            ای هزاران عیسیت بیمار یا موسی‌ابن‌جعفر

از تو می‌گیرد تجلّی سینه‌ام چون طور سینا            وز تو باشد چشم دل بیدار یا موسی‌ابن‌جعفر

دردمنـدم، مستـمندم، بی‌پـناهم، رو سیاهم            هر که هستم با تو دارم کار یا موسی‌ابن‌جعفر

کظم غیظ و حُسن خلقت دل برد حتّی ز دشمن            همچو جدّت احمد مختار یا موسی‌ابن‌جعفر

می‌توانی در ز خیبر سر ز جسم عمر گیری            در غزا چون حیدر کرّار یا موسی‌ابن‌جعفر

در دهـانم می‌شود دُرّ سخـن قـنـد مکرّر            چون کنم مدح تو را تکرار یا موسی‌ابن‌جعفر

پیش عفو و پای جود و نزد احسانت بود کم            هر چه باشد حاجتم بسیار یا موسی‌ابن‌جعفر

هرکه بودم با تو بودم هر که هستم با تو هستم            در گلستان شمایم خار یا موسی‌ابن‌جعفر

ای که دشمن داد دشنام و نوازش کردی از او            دوستم دستی به سویم آر یا موسی‌ابن‌جعفر

دل بسوی تربـتت دست دعـا بر آسـمانم            بلکه یابم در حریمت بار یا موسی‌ابن‌جعفر

نیست آن قدرم که گردم زائر صحن و سرایت            خاک زوّارت مرا بشمار یا موسی‌ابن‌جعفر

هدیه هر کس از برای یار آرد گوهری را            این من و این چشم گوهر بار یا موسی‌ابن‌جعفر

من به عـالم گـفـته‌ام خاک در این آستانم            لطف کن پا بر سرم بگذار یا موسی‌ابن‌جعفر

کی شود دور ضریحت گردم و گریم برایت            با دلی سوزان و حال زار یا موسی‌ابن‌جعفر

تو همه آزادگان را یاری از لطف و کرامت            از چه در زندان نداری یار یا موسی‌ابن‌جعفر

تیغ آتشبار بر کف گیرم و خونش بریزم            جز تو دل خواهد اگر دلدار یا موسی‌ابن‌جعفر

تو سیه چال بلا را رشگ کوه طور کردی            روز و شب با ذکر و استغفار یا موسی‌ابن‌جعفر

از چه در زندان به جز زنجیر غمخواری نداری            ای به خلق عالمی غمخوار یا موسی‌ابن‌جعفر

با کدامین جرم شد ساییده ساق پات مولا            از چه دیدی روز و شب آزار یا موسی‌ابن‌جعفر

بر تو می‌گریم که زندان تو حتّی روز روشن            بوده تیره تر ز شام تار یا موسی‌ابن‌جعفر

بر تو می‌گریم که از زنجیر و کُند و تازیانه            بر تن پـاکت بـود آزار یا موسی‌ابن‌جعفر

بر تو می‌گریم که در خاک وطن ذُرّیه ات را            گرد غربت مانده بر رخسار یا موسی‌ابن‌جعفر

بر تو می‌گریم که بودی روزه و هنگام مغرب            کردی از خون جگر افطار یا موسی‌ابن‌جعفر

بر تو می‌گریم که از خرمای زهر آلود دشمن            بود در قلبت شرار نار یا موسی‌ابن‌جعفر

کُند بر پا، غل به گردن، اشک بر رخ، زهر در دل            شد نصیب حضرتت هر چار یا موسی‌ابن‌جعفر

من نمی‌دانم در آن زندان چه دیدی لیک دانم            مرگ خود را دیده‌ای صد بار یا موسی‌ابن‌جعفر

راه مشکل، بار سنگین، قامت «میثم» خمیده            کوه غم از دوش او بردار یا موسی‌ابن‌جعفر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالب تغییر داده شد زیرا بر اساس روایت شیخ مفید و دیگران ( ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، بحاالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹) سندی ملعون به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر میکرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت میدادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بر تو می‌گریم که از زنجیر و کُند و تازیانه            بر تن پـاکت بود آثـار یا موسی‌ابن‌جعفر

اگر منظور در بیت زیر این باشد که افطاری به حضرت داده نمی شد صحیح نیست و مستند نمی باشد زیرا بر اساس اسناد تاریخی ( عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۸ ح ۱۰؛ امالی شیخ صدوق ص ۱۲۶ ح ۱۸؛ روضة الواعظین ص ۲۱۶؛ مناقب ابن شهر آشوب ج ۴ص ۳۱۸؛ بحار الانوار ج ۴۸ ص ۲۱۰ و دیگر کتب معتبر) هنگام افطار برای حضرت غذا می بردند و حضرت بلافاصله پس از اطعام مجددا به عبادت می پرداختند.

بر تو می‌گریم که بودی روزه و هنگام مغرب            کردی از خون جگر افطار یا موسی‌ابن‌جعفر

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحار الانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید؛ ضمناً در مصرع دوم « در میان » صحیح است اما در تمام سایت ها به اشتباه « در یمان » ذکر شده است.

بر تو می‌گریم که تابوت تو بود از تختۀ در            در یمان کوچه و بازار یا موسی‌ابن‌جعفر

بیت زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

راه مشکل، بار سنگین، قامت «میثم» خمیده            کوه غم از دوش او برادر یا موسی‌ابن‌جعفر